فتل فتلیان

روز نوشت های یک بچه مثبت تنها

فتل فتلیان

روز نوشت های یک بچه مثبت تنها

سلام سلام سلاااام 
حالتون چطوره زیباهای من 
توروخدا بی معرفتیمو به روم نیارید 🥲 اصن انگار گذر زمانو هیییچ نمیفهمم هعی یهو به خودم میام و میگم هعی وای من و افسوس میخورم، تمااام سعیمو میکنم بیشتر فعالیت کنم.
خب خب آیییی خونه دار و بچه دار گوشیتو بردارو بیار 😁 همتون دعوتید به چنل تلگرامی شخص شخیص شاخص مشخص فتل فتلیان: (https://t.me/fatalefataliyan)

امیدوارم اونجا ببینمتون و حال خوبمونو باهم به اشتراک بزاریم 😍
- راستی امروز تولد یکی از بیانی هاس نمیدانم دیگه اینجارو بخونه یا نه اما من بیادشم و از همینجا تولدشو تبریک میگم و بهترینارو براش آرزو میکنم ❤️☺️

سلام ببینید تولد کیه 😁البته که ۱۵ مرداد بود من الان پستشو میزارم 😅

امسال اولین سالی بود که واسه شرایط موجود تنها بودم بابا اینا هم که گفتن نشد بیایم مثه قدیم حداقل سوپرایزت کنیم اما خب اینم یه مرحله از زندگیه.

زود ترین تبریکو یکی دوماه پیش از خالم گرفتم با کادوم😁 عصرش بابا مامان اینا بهم تبریک گفتن تا قبل خواب منتظر شدم و هعی گوشی چک کردم و فقط یوهو دیدم یکی از دوستام تبریک گفت و خب این خوب بود یه تبریک قبل خواب😁😂

فرداش با تبریک انواع و اقسام بانک ها شروع کردم 😂 اما خب بعدش تبریک بلومون بیانمونو دیدم بعد شارمین که توی چنل تبریک گفت و دوستان وابسطه😂 و بعدم ویدیوکال دوستام که مثلا سوپرایزم کنن😂 و مقادیری چند تبریک توی گروه فامیلی.

اینجا اتفاقایی افتاد که فک کردم میشه برم خونه و اون روزو پیششون باشم وسایل جمع کردم لباس عوض کردم و منتظر اما کنسل شد🥲 همین فرآیند باز تکرار شد و همه رفتن خونه ولی من از یه شهر دیگه سردراوردم 😐😐 و بعدشم دوباره هیچ 

دیگه تولد ما اینگونه گذشت جهت ارسال کادو ها پیام بزارید ادرس بدم پست کنید😂🤪 

تا درود دیگر بودورود زیباها❤️ 

سلوم صدای بنده رو میشنوید از یک کارگاه که کجا بماند 😁 اما بنده سرباز وطن هستم در یک جا وسط بیابونای ناکجا.

بله مجاز به دادن فحش هایی به بنده هستین به دلیل نبودن اما خب پوزش ، کلیییی اتفاق افتاده همه رو مینویسم براتون توی همین چند روز و کلیی حرف دارم برای تعریف.

یادتونه توی یکی از شلم شومباها گفته بودم یه خوابمو براتون میگم ، نگفتم براتون نه!؟ و خب اصن یادمم نمیادش😂 اما باز خواب دیدم 🥲

اگه سوال است که کجا بودم که برایتان خواهم نوشت اما بخشی تنبلی ها بود و مدتی بعضی کارها و مدتی چند هم درد جسمانی ای به همراه داشتم که با مسکن میخوابیدم و 🥲 اما باید قبول کنم بیشتر تنبلی بوده 🤦

امیدوارم یکساله این خدمت کوفتی تموم بشه فعلا که باید ۲۲ روز بمونم و ۸ روز برم مرخصی 😬

شبتون پر از زیبایی❤️

سالااام چطوورید 

اینجانب یه عدد فتل پر انرژی در خدمتتون هستم با یه شلم شومبایی😁

تنبل شدم که نیومدم پست نوشته شده قبلیارو هم اپلود کنم ببخشید، پیرو اون پست قبل خب یکم کشمشی بود اعصابم دیگه همه چی دست به دست هم داده بود و غممان را گین کرده بود .

1- کلا از مفید واقع شدن و کمک کردن به بقیه یه حس خوب میگیرم و لذت میبرم.

2- یکم دیگه مونده تا وارد مرحله جدیدی از زندگیم بشم هم منتظرشم و هم ازش فراری 😂 اما میدونم که همه چی خوب پیش خواهد رفت فقط اتفاق اولی که ازش برام میفته اینه که اولین تولدم میشه که تنهام 

3- چند هفته پیش خاله ها به خونمون هجوم اوردن و اصن غیر منتظره یکیشون کشیدم کنار تولدمو تبریک گفت پیشاپیش و بهم کادو داد گفت برای اینکه تولدتو نیستی و من خیلی ذوق کردم 

4- برنامه هام اوکی نشد برا پلن مسافرتم و اینکه پاشم یه مشهدی جایی برم اما میرم به دوستام یه سر میزنم 😁

5- برا راه اندازی سایت با دامنه آی آر چه مسخره بازیا که طی نکردم و اینقد عنشو بالا اوردن که قید اون دامنمو زدم بعد لامصب دات کامم گرونه من بخوام یه ۵-۶ تا سایتو اوکی کنم چند تومن فقط برا دامنه پساده میشم😐🤦

6- رفتم یه تستی بود دادمش و قبول شدم 😎

7-خواب مردن یه خانم پیر فامیلو دیدم که من از راه رفتنش شناختمش و یهو قلبش گرفت و من از پشت گرفتمش که نخوره زمین و مرد و من از خوتب پریدم اما قششنگ سنگینیه تنشو تو بیداریمم حس میکردم 

8- به اجبار برنامه باشگاهم تعطیل شد و فقط میتونم توی خونه ورزش کنم و این بده 

9- اما من هنووز گیجم خب ! یه اهنگ بود گوش میدادم خواستم بنویسمش اما یادم رفتش🤦 اما خب بقول اون یه تیکه دیالوگ پادکست چهرازی « امید داریم »

 

 

خوب بخوابید ❤️

سلام حالتون چطوره 

اصن نمیدونم چی قراره بنویسم و خب میتونید نخونیدش😊

من همین نزدیکیا هستماا حتی دوتا پستم کلیی قبل نوشتم اما اپلود نشد نمیدونم رو مود اپلودش هم نبودم ، فکر های زیادیه که آزارم میده اشتباهاتیه که آزارم میده ، فکر به آینده هاییه که آزارم میده .

خیلی اتفاقا منو به این میرسونه که هیچکس دوستم نداره و تنهایی رو بهم غالب میکنن.

بعضی پست های اینستا عمیقا ناراحتم میکنه .

از چند وقت دیگه وارد مرحله دیگه ای از زندگیم میشم و امیدوارم و مطمنم که همه چی بهتر میشه 

این روزا کلا درگیر باشگاهمم و خب باشگاه ذهنمو آروم میکنه حالمو خوب میکنه .

 این روزا نشانه هایی میبینم که حالمو خوب میکنه و باعث میشه بدونم خدا حواسش بهمه همه چیو سپردم بهش میدونید من عمیقا بهش اعتماد دارم🥺 

من می خوام تمام تلاشمو بکنم ارادمو پس بگیرم هدفامو محقق کنم دنیارو جای بهتر کنم و همه اونایی که تو ذهنمه .

بچه ها بنظرتون ادما همو فراموش میکنن!؟ اگه اینگونه باشه خیلی غم انگیزه🥺

شبتون بخیر