فتل فتلیان

روز نوشت های یک بچه مثبت تنها

فتل فتلیان

روز نوشت های یک بچه مثبت تنها

۱۰ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

سلام چطورین 

این چند روز کجا بودم !؟ هیچ همینجا فقط خسته بودم ، جسمی نه بلکه روحی کلا حس حال هیچی نبود دستمم به نوشتن نرفت .

از نیازمندی هام اینه که برگردم حداقل ۶ سال قبل و یکی یکی اشتباهامو درست کنم و بیام جلو که خب نمیشه پس باید از الان به بعدو خراب نکنم 😬 .

راستی پس فردا تولد یه بیانیه البته نمیدونم اینجارو بخونه یانه ولی خب اینجا تبریک میگم بهش و براش از ته ته قلبم براش آرزوهای خوب میکنم ❤️ 

چرا به خودش پیام نمیدم !؟ خب قطعا اون روز باید یکی از بهترین روزای زندگیش باشه و من اصلا هیچ ایده ای ندارم که با دیدن پیامم لبخند بزنه یا گند بخوره به روزش ، البته خواستم جوردیگه ای حداقل تبریک بگم ولی خب باز گفتم بهتره هیییچ کاری نکنم که حتی یه ریزه ناراحت بشه شاید بهترین کارم این باشه که حداقل ناراحتش نکنم اونم توی روز تولدش.

این مغز پر ایده که ایده ها ازش فوران میکنه باز کلی ایده اورده رو کاغذ و فقط امیدوارم دست به کار بشم براشون 😁 

ورزشمو هم از امشب استارت زدم 😎

زبانم که درحال استارته 

باید شروع کنم سریال هایی رو که می خوامم ببینم 

 کتابم با بوف کور استارت زدم ، کلی کتابو که قبلا خریده بودم  رو در دست خوندن قرار دادم 

چند وقت قبل رفته بودم بوک لند و چقد ادم وسوسه میشه برا خرید کتاب ولی خب مثه بچه ادم اومدم بیرون گفتم اون همه کتابی که خریدیو بخون بعد چشم 

نظرمه یه وام بگیرم تا سقف ۱۵۰ تومن البته که هنوز هیچی مشخص نیست شایدم بکل ول بشه یا خیلی کمتر بشه !

شبتون بخیر زیباهای من ❤️

سامولیک چطورین 

بارها گفتم باس از موضوعات مد نظرم یه تیتر بنویسم یادم بمونه ها ولی خب کو گوش شنواا

فردا که امتحان رانندگی دارم و قراره برم خاور برونم 😁

اقا خبر دست اول که داشتون فارغ التحصیل شده 😎 البته که یکم کارا اداریش مونده ها، یه روزی وبو استارت زدم که هنوز دانشگاه نرفته بودم و الان دانشگاهم تمومه همش عین یه چشم بهم زدن بود .

اخرین درسای معرفی به استادمم مثل همیشه داستان دار بود ، یکی رو که استاد با تحقیق پاس کرد و بماند اون یکی درسه بااید امتحان میدادم ، برا بار اخر رفتم امتحان بدم فقط منو یه دختره بودیم و بقیه دانشجوها ارائه پروژه داشتن صندلی ما دوتارو گذاشت کنار میزش گوشی منو هم گرفت 😂 ،۳ تا سوال بود دوتاشو بلد بودم و کامل نوشتم اون یکی سواله خیلی طولانی بود کلیتشو میدونستم ولی اصن بلد نبودم همینجور مونده بودم چه کنم که یه گروه از دخترا اومدم پروژشونو ارائه بدن و قبل اومدن استاد برای ران کردن پروژه و... مشکل داشتن و من بهشون کمک کردمو پروژشونو بالا اوردم اینا اومدن جولو استاد و کامل پوشش میدادن ( یکیشون دختر تپل بود که قدیمیا میشناسنش یکیشونم یکی از دوستای صمیمیم بود) بعد من از قبل جواب سوالارو داشتم و فرستاده بودم برا یه دختره دیگه که دوستم بود و باید باهم ساعت بعد درس بعدی رو امتحان میدادیم(با تحقیق پاس شد) دیگه اونم اومد توی کلاس گوشیشو گرفت پشت سرش و من از رو گوشی اون مینوشتم 😂😎 فک کن وسط عکساش جابجا میشدم برا پیدا کردن جواب بعد یهو رفتم تو عکسا خودش  بعد داشتم میپوکیدم از خنده اون وسط 😂🤦

کل کلاس که نشسته بودم نوبت ارائشون بشه تو کف تقلب من بودن اصن 😂 ولی خب خداروشکر کسی لو نداد

شبتون زیبا ❤️

سالام و درود بر شما عزیزانم چوطورین 😁

خبر دست اول اینکه بالاخره آتل باز شد و من موندم با یه انگشت خشک شده که دارم تمرین میدم خمش کنم و به درده 🥺

اینبار باید هم از خوابم بگم هم از بیداریم که عجیبست ، 

خوابی که دیدم خواب داش کوچیکم بود میدونید توی خوابم واقعا یجوری بود ولی فک میکنم مفهومشو فهمیدم و این خوبه حداقل هرچند که باز فکری برای من شد 

بریم سر داستان بیداریم ، خب این چند وقت که انگشتم اتل بود شبا از انگشتم در میومد و من از خواب بیدار میشدم دوباره درستش میکردم وای اخرین شبیو که با اتل سر کردم فرق داشت ، در خانه مجردی خود به بستر رفته بودم و صبح زودم باید میرفتم دانشگاه ، نصف شبی یهو ناخوداگاه چشمام باز شد هوشیار شدم سرم رو بالشت بود و دستامم به سمت بالا روی بالشت بود (اصن اینجوری نمی خوابیدم من 🤔😂) چشم به سقف بود و انگار یکی اتلو از رو انگشتم برداشت نه اینکه خودش بیفته انگار یکی برداشتش واقعا و کل اینایی که میگم همش توی چندثانیه بود و بعدش فورا به خواب رفتم .

 

سلاام چه طو رین 😁

خبر دست اول فقط همین که کمرمم درده میبینین تورو خدا اصن قسمت نیست من ورزش کنما گفتم حالا که دستم اینجوره رو پا شکمم کار کنم که فعلا کنسله .

دیروز رفتم خونه خالم اینا و دختر خالم مثل همیشه وقتی منو میبینه مثلا ذوق میکنه و لوس میکنه خودشو چرخ میزنه بعد میندازه خودشو 😂 منو برداشته برده اتاقش بازی کنیم خالم صداش میزنه میگه فتلو تعارف کن بیاد میوه بخوره اینم از اینور داد میزنه فتل میوه نمی خوره 😂 

من عاااشق بچم ، دختر که باشه اصن دیگه حرفی باقی نمیمونه ، خدایا من یکی عین همین دختر خالمو می خوام مرسی😂

کلا رابطه بچه ها با من خیلیی خوبه ، یکیش که توی ذهنم مونده همیشه یبار یه مهمون گیرمون اومد برا بار اول میومدن خونمون و اصن ما باشون ارتباط نداشتیم یه پسر کوچولو کله فر داشتن قیافشم عین پتو مت خیلیی کیوت بود، بعد این از بدو ورود شروع کرد با من بازی میکرد ، یکم که گذشت من دیگه رو مبل نشسته بودم ببین این از مبل زد بالا اومد رو پام نشست بعد دستامو از رو دسته ها برمیداشت میزار رو خودش 😂 تا دستمو بر میداشتم باز دستمو میگرفت میاورد منم که اصن خر ذوق😂 آخرشم بزور از خونمون بردنش نمیرفت 😂

چند هفته پیشم که بچه داییم به دنیا اومد و رفتم بغلش کردم وای ببین یه چسه بچه اصن من چجوری براتون بگم 🥺

اقا دیگه من عااشق بچم ولی خب تا مثلا کلاس اولش تموم بشه بعد اون در نظر دارم ببرم بزارمشون پرورشگاه 🤣🤣 از اونورم میگم من ایقد بچه دوست دارم برم ۴ تا زن بگیرم که تعداد بچه ها خیلی بیشتر بشه 😂🤪

 

سلااام شبتون بخیر 

- گفتم باس تیتر بنویسما ننوشتم باز یادم رفت 😐

- خب فردا ثبت نام ماشینه و امیدوارم از این دوتا ثبت نامیا اسم من این بار دربیاد اگه شمام بی خبرید بدانید و آگاه باشید و بشتابید.

چند وقتیست که قرار بود برام ماشینی اختیار کنن اما پول که اوکی شد ماشین آنچنان کشید بالا که هیچی دیگه.

 - انگشتم همچنان اتل هست ولی خب یهو ضربی چیزی بخوره همچنان دردناکه و امیدوارم تا ۲۰ خوب بشه 🥺

 - توی درسایی که معرفی به استاد برداشتم یه استادش جدید اومده و خب گفته بود حضورا باید برم و اینا ، دم در کلاسش منتظر بودم تا تموم بشه یهو دیدم یکی اومد بیرون تلفن جواب بده بعد منو دید گفت شما با من کار دارید و اینا من فهمیدم استاده 😂 استایل اصن به استاد نمی خورد و ریزه میزه و قیافش کوچولو کیوت اقا من فک کردم از این ورودی جدیداس اصن 😂

توی تایم امتحانا رفته بودم دانشگاه فک کن حراست برا ورود به ساختمون دانشگاه گرفته بودش هعی میگفت آقاا من استادم خودم  کلی گفت گفت تا بعد طرف راهش داد بعد باز تو سالن بود می خواست بره آموزش باز حراست گرفتش 🤣🤣

ولی خیلی مهربونه با وجود سفید تحویل دادن برگم گفته ازم ارائه قبول میکنه و یدور دیگه امتحان میگیره ازم 😁

اها یچی جالبش اینه که به بچه ها گفته متاهله و بچه داره ولی حاجی بش نمی خوره ، امتحان میان ترمشو که رفتم نشسته بود بالا سرمون کیک اب میوه می خورد 😂

- شایان ذکر هست که فعلا خواب عجیب غریبی ندیدم با تشکر 

- خب من چون دانشگاهم از تابستون تموم شد و فقط معرفی به استادا رو داشتم دیگه دانشجو حسابم نکردن و بیممو قطع کردن ، از محل کار برنامه شد که از مهر بیممون کنن و من واسه یه سری کسر داشتنا بیمه نشدم و اینقدر روال مسخرس واسه خاطر یک ماه گند خورده و همچنان بیمم رد نشده قرار شده از ماه دیگه بریزن و یکی دوماه قبلو هم رد کنن حتی 

شبتون بخیر ❤️